پرش به محتوا

گذر

2011/05/02
by

صبح که به یکی از آشناها نگاه سردی انداخت و گفت امروز روز معلمه، یخ کردم،
یه لحظه روز تولد خودم و انتظارهای هر ساله ام یادم افتاد،
باید کاری می کردم،
فوری تلفن رو برداشتم،
:: سلام دخی!، یه کار ازت بخوام واسم می کنی؟!
دخی کمک کرد و یه هدیه براش خریدیم،
حس خوبی بود،
عصر به یکی دیگه از آشناها گفت دخترم ( دخی ) امروز رفته بازار، احتمالا برام یه هدیه گرفته باشه.
قلبم ریخت،
مطمئن شدم که امروز براش چقدر مهمه، چقدر مهمه براش که هنوز معلم بخوننش،
و البته حق می دم، سی سال کم نیست،
و کمی خوشحال از اینکه بیکار ننشسته بودم،
رفتم و هدیه اش رو اوردم و با یه تبریک دادم دستش،
( ترسیدم بغلش کنم، عادتمه گاهی بی دلیل هم بغلش می کنم، اما امروز نشد، یعنی واقعیت اینه ترسیدم بزنم زیر گریه، حالم خوش نبود، نیست و ممکن بود یه بغل کوچیک و اشک های گاه و بی گاهم تمام شیرینی لحظه رو ازمون بگیره )
خوشحالم از خوشحالیش،
و چقدر قشنگ بود وقتی هدیه اش رو به دیگران نشون داد و با افتخار از روزش گفت،
روزت مبارک معلم.

13 دیدگاه leave one →
  1. 2011/05/02 21:29

    معلم بی ارزش اینجا زیاده..

    کیا

  2. 2011/05/02 21:44

    بعضي معلما هيچ وقت از ياد آدم نميرن
    نشكن رضا
    بنويس
    زندگي كن
    همه چيز هنوز ادامه داره

  3. وحيد permalink
    2011/05/02 21:49

    واقعا زحمت ميكشن معلما , خوب شده يادت نرفته

  4. 2011/05/03 00:09

    اینم یه تیکه دیگه به من !
    که روز تولدت رو یادم رفته بود!!!
    من چه کار کنم آخه همیشه فکر میکنم دوازدهمه !
    من چه کار کنم که مثله این معصومین دو تا روایت تولد داری!
    در ضمن سعی کن قوی تر باشی.
    به قول علی زندگی ادامه داره.

  5. ebrahim permalink
    2011/05/03 01:57

    سلام دوست عزیزم رضا.
    من طی دوران تحصیلم یه معلم معارف اسلامی یا همون دینی داشتم که بدترین معام و بدترین فرد زندگیم بود و با اینکه سالها از اون دوران میگذره ولی هنوز اون تنفرم ازش کم نشده.اون باعث دانشگاه نرفتن خیلی از دوستام / از کار بر کنار شدن بعضی معلمان / و خراب کردن بسیاری از آینده های همکالسی هایم شد و فکر نمیکنم که هرگز بتوانم او را ببخشم…روز معلم روز زیبایی است ولی کاش هرگز سبب یاد آوری چنیین خاطرات بدی برای کسی نشه.
    راستی تولذتون هم مبارک…

  6. 2011/05/03 08:59

    نمي دونم اين چند روزه چرا اينقدر گيج مي زنم !
    رضا جان تولدت مبارك
    گرچه دوست داشتي يكي ديگه اينو بهت بگه
    ولي چون مثل خودم ارديبهشتي هستي
    واسه همين گفتم !
    راستي يه سر هم به وب ما بزنم تا تو دفتر خاطراتمون بنويسيم كه رضا هم به وب ما سر زده

    • 2011/05/03 13:56

      مرسی علی جان ولی من نگفتم تولدمه
      فقط یه مثال زدم
      تولدم هفت اسفنده که گذشت و …
      ولی بازم متشکر
      در مورد وبلاگت
      اول اینکه افتخار دادی اومدی اینجا
      قبلا دیدمش و جز گوگل ریدرم هم هست

      • 2011/05/03 17:36

        آهان پس اين بهبد كه تو وبش معركه گرفته روز تولدت رو يادش رفته بود 😀

  7. 2011/05/03 16:05

    اینقدر گیچ میزنی که مردم بهت تبریک تولد گفتن !
    مثلا این نوشتنت بود که همیشه میگی من آدمی هستم که بیشتر میتونم بنویسم تا حرف بزنم.
    خدا به داد …

    • 2011/05/03 17:33

      الان اين كه گفتي مردم با من بودي ديگه ! :دي
      حالا از اين داستانا گذشته بهبد چرا دعوا داري ؟! 🙂

  8. sepehr permalink
    2011/05/03 16:57

    behbod khorde nagir.oon bad fahmide bood
    😉

  9. 2011/05/04 00:15

    نه منظورم خود خودشه ! (رضا)

برای A.L.I پاسخی بگذارید لغو پاسخ