پرش به محتوا

** هموفوبیا چیست و باید چه کرد **


به نقل از مجله ماها

ایمیل اشتراک مجله ماها:
Majaleh_maha@yahoo.com

وبلاگ دریافت مجله ی ماها:
http:/majalehmaha.wordpress.com

نکته:
استفاده از مطالب ماها تنها با ذکر ایمیل و نام مجله امکانپذیر است

 

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

اشاره: 17 ماه مه میلادی ( 27 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است و بهمین مناسبت هر ساله مراسمی در بسیاری از شهرهای مختلف جهان برگزار می شوند. با این هدف که هموفوبیا بعنوان یک عارضه و مشکل فرهنگی که به ستم رسانی به اقلیت های جــــ ـنـــ ــســـــ ــی منجر می شود را تضعیف کنند و مردم را به اهمیت احترام به اقلیت های جــــ ـنـــ ــســـــ ــی آشنا سازند.

مقدمه:
هموفوبیا از دو کلمه » هــ ـمــ ـوســـ ـکــشـــ ـوال» و » فوبیا» گرفته شده است.
Homo
به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان و هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی اشاره دارد و
Phobia
بمعنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد

پس هموفوبیا بمعنی ترس از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان و همچنین ترس از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا شدن است. اما مفهوم آن بیشتر از اینها است.

اصطلاح هموفوبیا بمعنی خشم و نفرت نسبت به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان، گریز از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و بی ارزش و بی اعتبار دانستن گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی به همجنس، ترس از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا هستند، بی میلی برای بدست آوردن شناخت درست و علمی درباره پدیده هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی است.

هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشه ای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمی گنجند، ستم زیادی وارد می کند.

در اصل هموفوبیا مشکل خود هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیر هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان دیده می شود و در جوامعی همچون کشور خود ما بدلیل ممنوعیت هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و عدم اطلاع رسانی در باره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان هم می شود. اما نتائج حاصله از آن بطور مستقیم زیانهای زیادی را بر هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان وارد می کند، از غیر قانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی ،خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد می شود و حتی خود هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان را به نفی و انکار گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی خود وا می دارد.

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

برای اینکار مهمترین مسئله شناخت هموفوبیا است.

هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جــــ ـنـــ ــســـــ ــیت خود می باشد بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.
ترس و گریز از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان، ترس از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.


هموفوبیا به افکار، رفتار و برخوردهای ویرانگر می انجامد.

افرادی که خود را دگرجنسگرا می دانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان برخورد می کنند و حتی به خود اجازه می دهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتی مورد سوء استفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر هم محله ای خود را که رفتار » مردانه» ندارد را بی خود و بی جهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند. این بروز همان چیزی است که آن را ســــ ــکـــ ــسیسم می نامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل «ایده آل» مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمی گنجد، پس سزاوار تحمل سختی و تحقیر و توهین و بی ارزشی است. این برخورد علاوه بر ســــ ــکـــ ــسیسم، نوعی نژاد پرستی هم هست.
هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی و رفتار جــــ ـنـــ ــســـــ ــی منجر می شود. تا جایی که حتی اگر کسی هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا باشد، ناراحت می شود و در بهترین حالت طرف را به پنهان کردن گرایش خود تشویق می کند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان صحبت می شود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره می رود مبادا که دیگران فکر کنند خود او هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.
بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا ندارند. حتی اگر هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی را قبول داشته باشند، این هم نوعی از هموفوبیا است. همین بی میلی حتی وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم می شود، باز هم در میان بعضی از مردان دیده می شود
هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان و دیگر افراد اقلیتهای جــــ ـنـــ ــســـــ ــی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و مختصات آن (هموفوبیا) را درونی می کنند. این باعث می شود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل می کند.
هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار دگرجنسگرایانه را تبلیغ، معرفی و جا می اندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشداوری و نابرابری بنا می نهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم می گنجد، ترسیم می کند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد می شود.


هوفوبیا مسئله هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان نیست اما دود آن بیشتر از همه به چشم آنها می رود

تعریف و تبیین هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان و دیگر اقلیتهای جــــ ـنـــ ــســـــ ــی بعنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی بغیر از محل اصلی آن جستجو می کند.
هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز می کند و دگرجنسگرایان را به موضع گیری منفی نسبت به همنوعان خود وا می دارد . از آنجا که هوموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.
مهمترین کارکرد سرکوب و نفی هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان همانا باور عمومی در باره نقش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی انسانها است که در هموفوبیا تجلی می یابد
یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عموم گفته می شود و دلایلی بی پایه برایش عنوان می کنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی خشک و محدود نگه می دارد و «زن بودن» یا «مرد بودن» را تنها در همان چارچوب محدود می خواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارائه تعاریف تازه تر و گسترده تری از زن، مرد و کلا انسان می بندد و نقش باز دارنده دارد.


عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم:

هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده می شود
هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما درباره نقش های جــــ ـنـــ ــســـــ ــی و گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی نمی باشد؛ بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که که بر هر فردی که چارچوب نرم های فعلی را کنار می زند و از خط قرمز آن عبور می کند، تحمیل می شود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سوء و نتائج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزوله کردن، متهم کردن به غرب زدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و… پس نرم ها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل می کنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرم ها و ارزش های حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.
این گونه برخوردها از جانب هر کسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و…
غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفقوبیا است
خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رو در رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکان پذیر است.
غلبه بر ترس آسان نیست اما غیر ممکن هم نمی باشد. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساست فرد تا حدودی عجین شده اند. بخصوص که در جامعه اهرم هایی هستند که انسانها را از رو در رو شدن با ترس خود بر حذر می دارند، تا مبادا ترس شکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.
از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود درباره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد می کنند و حتی جلو همسایه و بستگان آنها را دوباره به کودک بازگو می کنند، اسباب بازی که برای هر کدام می خرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد می کنند و…. همه در جا انداختن نقش ها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها، که در عمق ضمیر او جای گرفته اند، را با مشکل مواجه می سازد.

هموفوبیا توسط ساختار ها و مؤسسه های مختلف تبلیغ می شود

با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود می توان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج می کنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کرده اند.
هموفوبیا اهرم و مکانیسم حفظ وضع فرهنگی موجود است و از اصلاح فرهنگی ممناعت می کند
حضور قوی هموفوبیا در جامعه و فرهنگ مردم، باعث می شود که انسانها به این فکر نکنند که واقعآ کی هستند و چه می خواهند، تعاریف موجود را مورد سئوال قرار ندهند. ادامه حضور در چارچوب هموفوبیا باعث می شود که افراد:

در کنار انسانهای دیگر که آنها هم هموفوبیا زده هستند، باقی بمانند.

خود را از فشار، ایزوله شدن، خشونت، تهدید و رد شدن توسط دیگران در امان نگه دارند و هزینه ای هم نمی پردازند.

آنها را از مقابله با هموفوبیای درون خود معاف می کند و در نتیجه از رو در رو شدن با خویشتن خویش و احساس و نیاز درون خود، باز می مانند.

باعث می شود که راحتر فرافکنی کنند؛ یعنی مشکل ترس عمیق درونی خود را به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان و دیگر اقلیتهای جــــ ـنـــ ــســـــ ــی نسبت می دهند و آنها را مسئول ناهنجاریهای موجود معرفی می کنند.

ما هموفوبیا و تعاریف آن از نقش های جــــ ـنـــ ــســـــ ــی را درونی می کنیم

بدون نقش های جــــ ـنـــ ــســـــ ــی و استناد به تعاریف موجود آنها، انسانها شاید نتوانند خود و نقش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی خود را تعریف کنند. افراد قرنها است که با این تعاریف عادت و زندگی کرده اند. دست کشیدن از عادت نوعی ناامنی و ترس ایجاد می کند. پس کنار زدن هموفوبیا و تعاریف موجود از زن و مرد و نقش های مرسومی که از نظر فرهنگی و اجتماعی به هر کدام داده شده، باعث می شود که بسیاری از مردم در تعریف خود دچار سردرگمی شوند و نتوانند بگویند که کی هستند و چه می خواهند.
باید فرد و انسان را دوباره تعریف کرد و این کار آسانی نیست. اما اگر هموفوبیا آموزش داده شده است پس تعریف جدید از انسان هم میتواند آموزش داده شود.، اما چگونه:

هموفوبیا را توجیه نکنیم

عده ای بهانه تراشی می کنند که همیشه وضع چنین بوده یا بهانه می آورند که فرهنگ، جامعه و دین ما هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی را نمی پذیرند. اولا هموفوبیا در همه تاریخ انسان وجود نداشته است و مهمتر از آن اینکه جامعه، دین و فرهنگ ما تافته جدا بافته ای از جوامع و فرهنگ های دیگر نیست. همین مشکلاتی که امروز هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان کشور با آن دست بگریبان هستند، در جوامع دیگر هم وجود داشته است. اگر اینگونه بهانه توجیهی برای بی عملی خودمان باشد، بهتر است با خود صادق باشیم و با خواندن آیه های یاس دیگران را دلسرد نکنیم. اگر با تجارب جوامع دیگر آشنا نیستیم، در شماره های مختلف ماها میتوان به اندازه کافی اطلاعاتی در این باره پیدا کرد که چگونه هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان جوامع دیگر توانستند با تلاش و پشتکار و مبارزه سرنوشت خود را بدست گیرند.
فرهنگ و قضاوتهای هیچ جامعه ای از جمله جامعه خود ما ثابت نبوده و نیست. تغییر شرایط امکان دارد و بدون شک رخ خواهد داد اما سرعت تحولات بستگی به این دارد که چه تعداد از افراد از حاشیه نشینی و گوشه گیری بدر آیند و نیرو و امکانات خود در جهت تغییر شرایط بکار گیرند.
هیچ مذهبی ، در هیچ زمانی (از جمله اسلام )، هیچوقت قرائتی یکدست از احکام و اصول خود ارائه نداده است. امروز هم می بینیم که قرائت آقای مصباح یزدی با قرائت احمد قابل از قوانین و دستورات اسلام زمین تا آسمان فاصله دارد.


روانشناسان ، روانکاوان و پزشکان ما باید به مسئولیت خود عمل کنند

هر چند که تعداد زیادی از روشنفکران و افراد تحصیل کرده در کشور از زاویه گناه و آخرت با موضوع هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی برخورد نمی کنند اما درصد بالایی از این افراد کماکان معتقدند که هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی یک نوع اختلال هورمونی و یا روانی است. همینطور بسیاری از خانواده ها برای » مداوای هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی» فرزند خود او را به روانکاو و پزشک مراجعه می دهند. روانشناسان و روانکاوان و پزشکان با سواد بخوبی می دانند که هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی اختلال هورمونی و یا روانی نیست و این را در مطب های خود به کسانی که به آنها مراجعه می کنند، گوشزد می کنند. ولی این کافی نیست. اعلام صریح مواضع در قالب بیانیه و در روزنامه ها و خط بطلان کشیدن بر این تصور غلط عمومی نه تنها در خدمت مقابله با هموفوبیا است بلکه در جهت اصلاح فرهنگ عمومی جامعه تاثیر وافری دارد. بهرحال بسیاری از مردم به اشتباه با استناد به روانشناسی دیدگاه منفی خود در باره هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی و هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان را تنظیم کرده اند پس روانشناسان ما وظیفه اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی دارند که حداقل برداشتها و تصورات رایج غلط از اصول و دانش رشته خود (روانشناسی و پزشکی) را اصلاح کنند. چنین اقدامی میتواند در باز شدن بسیاری از اذهان کمک کند.


هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگها نداشته است

هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان بعنوان یک اقلیت اجتماعی و در حاشیه نگه داشته شده، هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگ کشور خود نداشته و ندارند. اگر مسئولیتی باید متوجه کسی شود قبل از هر چیز این مسئولیت بعهده سیاستمداران و برنامه ریزان اقصادی و فرهنگی است.

هر کسی باید سئوالاتی از خود بپرسد:

از چه می ترسم؟ اینکه اگر از هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان حمایت کنم ممکن است خودم را به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایی متهم کنند؟ همین ترس تا چه اندازه دیگر ابعاد زندگی ام را در بر گرفته؟

چه چیزی مرا از کنار گذاشتن نقش های اعطایی در مورد زن بودن و یا مرد بودن باز نگه می دارد؟ ماندن در چارچوب توقعات اجتماعی فعلی چه تاثیری در زندگی خودم داشته است؟ آیا شکل دیگری هم میتوان رفتار کرد؟

در کودکی و نوجوانی چگونه تصوراتی از زن بودن و مرد بودن توسط دیگران در ذهن من کاشته شده؟ آیا این تصورات درست بودند/هستند؟ این تصورات تا چه اندازه در محدود بودن خود من در زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی مؤثرند؟

چه چیزی مرا از ابراز عشق و دوستی به آن جــــ ـنـــ ــســـــ ــی که خود میخواهم محروم می کند؟

چه چیزی مرا از موضع گیری صریح و علنی در دفاع از حقوق هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان باز می دارد؟

اگر خودم هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرا بودم و یا نقش های ظاهری یک دگرجنسگرا را بازی نمی کردم چه تفاوتی در زندگی شخصی احساس می کردم؟

هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان هم بشر هستند چرا در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی، آنها را مد نظر قرار نمی دهم؟

سعی کن که یک لحظه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، خانوادگی و سیاسی حاکم، به عمیق ترین احساس خود در تنهایی اعتراف کنی.
بیاد داشته باش که ترسی که در ذهن داری (از اینکه مبادا دیگران بفهمند یا چه اتفاقی ممکن است بیفتد) خیلی بزرگتر از ترس واقعی است.
سعی کن بر ترس اینکه حمایت از یک گروه سرکوب شده ممکن است خود تو را هم قربانی کند، غلبه کنی.


چه راهکاری را باید در پیش گرفت:

گروهی از افراد همفکر خود پیدا کن و یک تشکل کوچک همفکر و حمایتی برای هم بوجود آورید یا اگر گروهی را می شناسی به آن ملحق شو. قرار ملاقات گروهی تعیین کنید که مثلآ هفته ای یا دو هفته ای یکبار دور هم جمع شده و در باره هموفوبیا، مسائل جــــ ـنـــ ــســـــ ــی ، زندگی خصوصی انسانها، محرومیت جــــ ـنـــ ــســـــ ــی در جامعه و…… با هم صحبت و تبادل نظر کنید. اگر کتاب یا نوشته خوبی سراغ دارید آن را به هم برسانید و در مورد موضوع آن بحث و گفتگو کنید. ممکن است بعد از مدتی افراد جدیدی را برای ورود به گروه خود انتخاب کنید یا هر کدام از شما خود یک گروه جدید بوجود آورد. در خانواده، جمع های همکلاسی و همکاران مسائل را مطرح کن. از مواجه شدن با تهمت و متلک پرانی دیگران واهمه نداشته باش. بعد از آنکه به دانش تو آگاه شدند، به حرفهایت گوش می دهند. اگر امکان برگزاری کارگاهی برای سخنرانی یا بحث و گفتگو داری، برای تحقق آن اقدام کن. یا اگر امکان نوشتن مطلب و مقاله در سایت یا روزنامه ای را داری، کوتاهی نکن. همه اینکارها در پخته تر شدن خودت و کسب تجربه کمک زیادی می کند و معنی جدیدی به زندگی ات می دهد.


جدیت در عمل:

از بحث و گفتگو با اطرافیان درباره هموفوبیا و حقوق اقلیتهای جــــ ـنـــ ــســـــ ــی واهمه نداشته باش. نشان بده که در مواضع و دیدگاه خود جدی هستی. گاهی اوقات افراد در ظاهر تمایلی به بحث جدی در اینباره ندارند و با شوخی و جوک از کنار قضیه رد می شوند. در اکثر مطلق موارد اینگونه افراد از هیچ گونه دانش و اطلاعات جــــ ـنـــ ــســـــ ــی برخوردار نیستند و از این می ترسند که با وارد شدن در بحث کم دانشی اشان بروز کند. بدون آنکه قضیه را به رخ آنها بکشانی، صبور باش و با متانت مسائل را توضیح بده. به آنها بگو که اگر سئوالی یا ابهامی دارند میتوانند از تو بپرسند. اگر طرف تحصیل کرده است بگو که یک تحصیلکرده باید حداقل دانش و اطلاعات جــــ ـنـــ ــســـــ ــی را داشته باشد یا بدون شناخت قضاوت نکند. مجلات و کتابهایی که سراغ داری را به طرف معرفی کن و هر ابتکار دیگری که خود بهتر می دانی.

این ایده که افکار تو هیچ تآثیری در این اجتماع ندارد و نخواهد داشت، را قبول نکن. همه ما با این بهانه از جانب دیگران برخورد داشته ایم که ما کاری نمی توانیم بکنیم یا افکار و گفته های ما عملی نیستند. مقابله با هموفوبیا یعنی نفی سرکوب بخشی از انسانها است که بشکل دیگری احساس می کنند و مهمتر از ان چنین اقدامی از جا خوش کردن هیولای هموفوبیا در جان خودت جلوگیری می کند. با نفی علنی هموفوبیا خود را در سرکوب فرهنگی بخشی از هموطنانت شریک نمی کنی.

ترسی از این نداشته باش که مثلآ بگویی: «من می دانم که ممکن است خیلی ها با من مخالف باشند اما این اعتقاد و باور من است که…. «

و یا: «به اعتقاد من تبعیض نسبت به هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان غلط است.» و یا : «به اعتقاد من هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان باید آزادی داشته باشند و در کشور قانونی شوند.» یا » من با اعدام و سرکوب هـــ ـمــــ ـجــ ـنــ ــســـــ ــگـ ـرایان مخالف هستم چرا که……»

و یا : «فکر نمی کنی که هر انسانی باید آزاد باشد که به هر کسی که خودش دوست دارد عشق بورزد؟ من که اینطور فکر می کنم.»

قضیه و داستان خودت را به دیگران تعریف کن؛ اینکه قبلآ چگونه فکر می کردی، چی شد که با هموفوبیا و مضرات آن آشنا شدی، اینکه فاصله گرفتن از هموفوبیا چه تاثیر مثبتی در زندگی خودت داشته.

بر برابری ارزش انسانها فارغ از احساس و گرایش جــــ ـنـــ ــســـــ ــی اشان تآکید کن.


فراموش مکن که:

همه افرادی که با آنها صحبت می کنی به تو روی خوش نشان نخواهند داد. بعضی ها علاقه و توجه نشان می دهند چون دوست دارند که چیزهای تازه و جدید یاد بگیرند. اما بعضی ها آنچنان غرق تعصبات و پیش داوری خود هستند که حرفهایت تاثیری در آنها نخواهد داشت. پس توقع مناسب از برخورد دیگران داشته باش تا بعدآ دلسرد نشوی.

حالا وقت عمل و تجربه است. موفق باشی.

 

—————————

 

لینک به منبع       
تذکر: منبع غیردگرباش است

عوارض هموفوبیا
بمناست ۱۷ ماه مه روز جهانی مفابله با هموفوبیا

جهانگیر شیرازی

• خشونت ، تبعیض و پیشداوری نسبت به انسان هایی که از جهت احساسی، عاطفی و جـــ ـنـــ ــســــ ــی به جنس موافق خود گرایش دارند و هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرا خوانده می شوند، نفرت از آنها و یا سکوت در برابر سرنوشت آنان در جامعه همه و همه از تجلیات هموفوبیا است …

اخبار روز: http://www.akhbar-rooz.com
آدينه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۷ –  ۱۶ می ۲۰۰٨

خشونت ، تبعیض و پیشداوری نسبت به انسان هایی که از جهت احساسی، عاطفی و جـــ ـنـــ ــســــ ــی به جنس موافق خود گرایش دارند و هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرا خوانده می شوند، نفرت از آنها و یا سکوت در برابر سرنوشت آنان در جامعه همه و همه از تجلیات هموفوبیا است که یکی از وجوه مشترک حکومت جمهوری اسلامی با مخالفانش را تشکیل می دهد. به این دلیل که هر دو تنوع و چند صدایی در میدان جـــ ـنـــ ــســــ ــیت را بر نمی تابند و به هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان بعنوان انسان های شهروند برابر حقوق نگاه نمی کنند.
سکوت و مماشات مخالفان حکومت در رابطه با سرکوب و بی حقوقی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان در قانون و جامعه، عوارض منفی شدیدی بربهداشت روانی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان که اقلیت قابل توجهی از افراد جامعه را تشکیل می دهند، بر جای می گذارد؛ از جمله بسیاری از آنان، بخصوص جوانان هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرا را از شناخت صحیح نسبت به احساسات و دلائل متفاوت بودن خود با اطرافیان محروم می کند و آنان را سردر گم و به تحمل فشار به آنان برای انجام کاری غیر ممکن ( عوض کردن گرایش جـــ ـنـــ ــســــ ــی خود) مجبور می کند. چنین تلاشهایی به سردرگمی، انزوا و کناره گیری از جامعه، عدم پیشرفت در تحصیل و زندگی و حتی خودکشی این جوانان منجر می گردد.
هتروســــ ــکـــ ـــسیم که شکلی از هموفوبیا است، سیستمی از اعتقادات است که دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایی را برتر از هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی می داند و بر این باور است که انسانها همه می بایست دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرا باشند و جامعه نباید نسبت به سرنوشت انسانهای غیر دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرا توجهی کند. لذا بی حقوقی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان در قانون را امری عادی و اصولی می داند.
هترو ســــ ــکـــ ـــسیت ها ” غرور” دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرا بودن خود را با نفی دیگران ( هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان) بدست می آورند
در حالی که نه هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی و نه دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایی بخودی خود نه اسباب غروراند و نه اسباب سرافکندگی. بعضی ها این و بعضی دیگر آن گرایش را دارند. انسانها متفاوتند، همین و بس.
دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایان بخاطر گرایش جـــ ـنـــ ــســــ ــی خود سرکوب نمی شوند، حق برقراری پیوند مشترک با جنس مخالف را دارند، بدلیل گرایش جـــ ـنـــ ــســــ ــی خود از محل کار و مدرسه اخراج نمی شوند، مورد آزار و لعن، نفرت، شماتت و جک های رکیک دوستان واقع نمی گردند، از خانواده طرد نمی شوند. از این لحاظ همه اینها امتیازاتی هستند که فرد دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرا برای خود کسب نکرده بلکه جامعه وفرهنگ به او داده، اما به چه قیمتی؟ به قیمت نفی کامل و مطلق حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان.
بی توجهی به وضعیت مشقت بار و تلخ زنان و مردان هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرا در کشور واقعیت تاسف باری است که می بایست تغییر کند. افراد قلم بدست، گروهها و تشکلاتی که از نبود دمکراسی و مرد سالاری در کشور می نالند اما در مورد حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان قفل سکوت بر لب و قلم های خود زده اند، خواه ناخواه در اعماق اندیشه های خود دچار هموفوبیا هستند.
هموفوبیا شکلی از سرکوب فیزیکی و روانی است. حکومت زنـــ ــان، کارگران، دانشجویان، اقلیت های قـــ ـومی، هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان، فعالان سیاسی و فرهنگی و غیره را سرکوب فیزیکی می کند. گروه ها و افراد سرکوب فیزیکی شده با سکوت خود در برابر سرکوب و بی پناهی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان، آنان را سرکوب روانی می کنند. فعالان سیاسی و فرهنگی که از روشنگری در باره حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان می پرهیزند، خواه ناخواه تیغ سرکوب فیزیکی و روانی حکومت نسبت به هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان را همچنان تیز و براق نگه می دارند و با عدم روشنگری در این باره، در اذهان جامعه به سرکوب حکومتی اعتبار و وجهه می بخشند.
بسیاری از جهت دهندگان به افکار اجتماعی و دیسکورس ها و همینطور تحول خواهان، تاریخ را می دانند، با تجارب جوامع غربی در گذار از سنت به مدرنیه کم و بیش آشنایی دارند و در اعماق ذهن خود به این امر واقفند که روزی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان ایران هم به حق و حقوق خود خواهند رسید اما برای نزدیکتر شدن چنین روزی قدمی بر نمی دارند و با این کار به ادامه سنت های کهنه و خرافات در عرصه جـــ ـنـــ ــســــ ــی کمک می کنند.
جامعه و فرهنگ هموفوب یک هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرای مذکر را ” مرد درست و حسابی” نمی داند، همینطور یک زن هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرا را یک “زن درست و حسابی” نمی داند. پس هر مردی که به مردی دیگر عـــ ــشــــ ــق بورزد “مرد نیست” و هر زنی که با زنی دیگر نرد عـــ ــشــــ ــق ببازد، “زن کامل و درست حسابی” نیست. مشکل اینجاست که زنان و مردان دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرا که از شرایط فرهنگی حاکم رنج می برند و برای تحول در شرایط له له می زنند، متاسفانه بر آموزه های گفته شده در جامعه و تلقینات حکومتی در تعاریف ” مرد و زن” تمکین می کنند و از به چالش کشیدن آن می پرهیزند و به این طریق شرمگینانه خطوط قرمز حکومتی را محترم می شمارند.
مبارزه اگر در بنیان خود بیدادستیزانه نباشد و حساسیت نسبت به ستم را در جامعه دامن نزند و تنها به قشر و گروه خودی محدود شود، ره به جایی نخواهد برد و در گرداب محفلی خواهد گندید.
هموفوبیا محصول ناآگاهی است .
راستی چرا هیچ مخالف حکومتی در برابر رنج و بی حقوقی شهروندان هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرای این مرز و بوم دغدغه خاطری نشان نمی دهد؟ چرا هیچ دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایی در باره سرکوب حکومتی نسبت به هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان آگاهی رسانی نمی کند؟ شاعران حساس ما، نویسندگان ما که ابعاد هستی تو در توی انسان را بیان می کنند، نقاشان ما، فیلم سازان ما، فعالان سیاسی و فرهنگی ما و….. چرا همه اینها سکوت کرده اند و در آگاهی رسانی به جامعه در باره حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان مسئولیت انسانی، اخلاقی و ملی برای خود قائل نمی شوند؟ تمکین به خطوط قرمز حکومتی در عرصه جـــ ـنـــ ــســــ ــی برای آن دسته از هموطنانی که نه عرش دارند و نه فرش چه سودی در بر دارد؟
شعارهای آزادی و حقوق برابر شهروندان در برابر قانون و ایران برای همه ایرانیان تحقق نمی یابند مگر آنکه این شعارها شامل حال هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان هم بشوند و اگرمنادیان این شعارها هم چنین اعتقادی دارند چرا از همین امروز به آگاهی رسانی در باره هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی نمی پردازند تا زمینه ذهنی برای پذیرش شعارهای خود را در جامعه مهیا کنند؟

عدم مخالفت علنی با هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان و حقوق آنان کافی نیست، باید فرهنگ اجتماعی و قوانین حکومتی در رابطه با هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان را علنآ به چالش کشید و در بیرون کشاندن جامعه از فرهنگ سنتی و خرافی همت کرد.
هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان عصاره قرنها سرکوب فیزیکی، روانی و فرهنگی را با خود یدک می کشند. بیرون آمدن از زیر چنین آواری کار چندان آسانی نیست و اینجاست که حمایت گسترده از فعالان حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان، روشنگری در باره هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی و وضعیت هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان در کشور به خود یابی و اعتماد به نفس بیشتر در نزد هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان منجر و آنان را برای گرفتن مسئولیت بیشتر در تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه آماده می کند.
هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی تنها در ســــ ــکـــ ـــس با همجنس خلاصه نمی شود. ســــ ــکـــ ـــس تنها بخش کوچکی از موضوع هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی است؛ جایگاه و وارزش آن همانقدر است که ســــ ــکـــ ـــس در راوبط دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایان دارد. بخش بیشتر رابطه دو انسان فارغ از گرایش آنها، برای پاسخ دهی به نیازهای عاطفی، روحی و روانی، رفع تنهایی درون و احساس کامل بودن، پیوند نزدیک با دیگری و احساس امنیت است.
عده ای پا را فراتر نهاده هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی را تهدیدی بر علیه اخلاق اجتماعی و کانون خانواده می دانند. میتوان پرسید که چنین اصول اخلاقی چگونه اصولی هستند که اعتبار و ماندگاری خود را از سرکوب بخشی از انسانهای جامعه بدست می آورد؟ همینطور پابرجایی کانون خانواده قبل از هر چیز به رفتار و باور خود ذوج بستگی دارد نه به درجه آزادی دیگرانی که دستی در قضیه ندارند. می توان پرسید امروز که هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان هیچگونه آزادی در کشور ندارند چرا این همه خانواده ها از هم می پاشند؟
هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی در همه ادوار تاریخی و در همه جوامع بوده، هست و خواهد بود. همه سرکوبها، همه اعدامها، همه تبلیغات منفی و همه مشوق هایی که برای رواج دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایی ارائه شده اند، هیچکدام نتوانسته اند هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی را در هیچ جامعه ای از بین ببرند. عاقلانه تر و منطقی تر آن است که جامعه با هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی و هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان آشنا شود، با آنان کنار بیاید و حقوقاشان را برسمیت بشناسد. . جالب آنکه درصد هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی ( بین 5 تا 10 درصد افراد هر جامعه) هم ثابت باقی مانده است و این بدان دلیل است که پدیده ی هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی از همان مکانیسم هایی پیروی می کند که پدیده ی دگــ ــرجــنــ ــســـ ـگــ ـرایی و قوانین طبیعی بر قوانین، کدها و نرم های مذهبی- اجتماعی برتری دارند.
همه داده ها دال بر آن دارند که غلظت هموفوبیا در جامعه ایران بشدت ده سال پیش نیست و این نتیجه فعالیت ها و تلاش های آگاهی رسانی و روشنگری خود هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان است که موثر واقع شده است. هر چند که بنا به شرایط حاکم هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان از داشتن تشکلی رسمی و علنی در کشور محرومند اما همه داده ها نشان از آن دارند که هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان در عمل حضور فعال دارند و فعالیت های آنان از خصلت جنبشی برخوردار است؛ به این شکل که از سلسله مراتب خاصی پیروی نمی کند، حالت افقی دارد، فعالیت ها دواطلبانه است ، تجارب مشترکی فعالان و بدنه آن را بهم پیوند می زند و روابط حاکم بر آن بشکل شبکه ای است که در نتیجه از ضربه پذیری آن می کاهد. این جنبش فعلآ در حال گردآوری نیرو است و در نتیجه از مقابله مستقیم با حکومت می پرهیزد اما بدون شک در آینده دایره فعالیت آن گسترش خواهد داد و نقش موثر و فعالتری در اصلاح و تحول فرهنگی جامعه بعهده خواهد گرفت.
غلیظ ترین شکل هموفوبیا نزد کسانی دیده می شود که از مطالعه نوشته ها و اطلاعات مربوط به هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی دوری می گزینند و همچنان استدلالهای کهنه خود که بارها جواب داده شده اند را تکرار می کنند.
نکته ای که نباید از آن غفلط کرد این است که رابطه مذهب با فرهنگ و جامعه یک طرفه نیست بلکه دو طرفه است. بعبارتی، به نسبتی که مذهب بر فرهنگ و جامعه تاثیر می گذارد، بهمان نسبت هم از آن تاثیر می گیرد. پس برای اصلاح مذهبی هم که شده، فرهنگ سازان، مبارزان و همه قلم بدستان ما باید به بهبود گفتمانها در عرصه ی جـــ ـنـــ ــســــ ــی در جامعه همت گمارند. نکته دیگر این است که دلائل مذهبی برای رد هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی صرفآ دلائلی مذهبی اند و ما ایرانیان در این سه دهه ی اخیر تاثیرات مخرب و تلخ دخالت مذهب در قوانین و حکومت را چشیده و برای عرفی شدن قوانین و حکومت مبارزه می کنیم. بنا بر این، روشنگری در اهمیت لغو قوانین ناشی شده از هموفوبیای مذهبی بخشی از وظایف همه کسانی است که برای جـــ ـدایــ ـی دیـــ ـن از حکومت مبارزه می کنند، می باشد.
خردمندی در همه عرصه ها از جمله در عرصه جـــ ـنـــ ــســــ ــیت نیاز امروز جامعه ماست. برای رفع بختک خرافات مذهبی و سنت های دوران گذشته بر این آب و خاک و مردمانش، نباید ظرف حقوق بشر و برابری حقوق شهروندان را آنقدر کوچک گرفت که شامل حال هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان نشود.
مبارزه با هموفوبیا و دفاع قاطع از حقوق هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان را نباید به فرداها محول کرد. هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایان کشور به اندازه کافی رنج، درد، محرومیت و ستم کشیده اند. هموفوبیا را در درون خود و در جامعه بشناسیم و به لب و قلم های خود اجازه دهیم که بر علیه آن نهیب زنند.

17 ماه مه ( 28 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. باشد که همه قلم بدستان و دیگر فعالان فرهنگی و اجتماعی ما به مسئولیت اخلاقی و انسانی خود عمل کرده و به روشنگری در باره هـــ ـمــ ـجـــ ـنــ ـســــ ــگــ ـرایی و اهمیت مقابله با هموفوبیا همت گمارند.

88 دیدگاه leave one →
  1. ناشناس permalink
    2008/05/31 07:11

    وای سلام من با اومدن به وبلاگت خیلی شگفت زده وناراحت شدم میدونی اخروعاقبت این کار چیه حتما میگی به تو چه هزارتا فحش دیگه واینکه اصلا حق نداشتی از این وبلاگ دیدن کنی ولی من به خدا برای خودت می گم نمی دونم ایمانت در چه سطحی ولی اگه یه بار وقت نمی بره ماجرای قوم لوط وبخون هرچی فحش می خوای بده ولی ازت خواهش میکنم این کارو بکن ببین خدا دربارشون چی گفته مطمئنم مو به تنت سیخ میشه اگه بخونی اگه فقط فقط یکم مسلمون باشی اگه هم تاثیر روت نذاره دیگه خب تو با اونا یکی هستی یعنی از قوم لوطی و مطمئنا از این نسبت خوشحالم میشوی ولی اگه ایمان داری با اینکه می دونم دست خودت نیست سعی کن ترک کنی تازه اسمت رضاست نمی دونم چقدر امام رضارو دوست داری ولی فکر کن اگه دوستش داری همون لحظه تو رو ببینه من قصد نصیحت ندارم من فقط برات نگران شدم خواهش میکنم برام جواب بنویس روی صفحه وبلاگت حتی اگه فحشو دری وری بود می خوام منو از تصمیمت باخبر کن باور کن من قصد بدی ندارم من فقط احساس دین کردم

    • 2011/02/26 16:00

      ازين حرفها تا دلت بخواد شنيديم و در موردش تحقيق كرديم و هزاران هزار تجربه در موردش داريم تو دلت به حالت خودت بسوزه كه در خرافات و جهل شديد به سر ميبري. حس همجنسبازي انقدر قوي هست كه در برابر حرفهاي به ظاهر منطقيت مقاومت كنيم افتخار ما اين است كه همجنسباز هستيم و همجنسباز ميمانيم تااخرين لحظه در ضمن من به قران هيچ اعتقادي ندارم و اگر تازه هم اعتقاد داشتم باز همجنسباز ميماندم. پس برو پي كارت و يكي ديگرو به خريت بكش.اينم ايميلمsorati2222@yahoo.com 07/12/1389

      • محسن permalink
        2011/05/04 08:43

        متاسفم واسه کسانی که هنوزم تو جهل و خرافات به سر می برن که بدبختانه اکثریت مردم هستن
        واسه ما اومده افسانه قوم لوط مثال میزنه
        داستانی که اگه یه ذره هم واقعیت داشته باشه به قول 5 پسر درست بخونش بعد بیا بقیه رو نصیحت کن
        بازم میگم متاسفم واسه مردمی که هنوزم معیارهای زندگیشون یه مشت داستان و افسنه های کهن چند هزار ساله است.

  2. 5pesar permalink
    2008/05/31 09:00

    شمایی که یک جا فحشم دادی و اینجا هم اومدی و توصیه به خوندن اون داستان کردی، ای کاش خودتون اون داستان رو می خوندین بعد یه مراجعه می کردین به منابع رسمیی که در مورد همجنسگرایی توضیح دادن تا بدونید چقدر تفاوت هست بین قومی که از زنانشون بریدند و به خیانت و کثافت! روی اوردند تا افرادی که گرایششون دست خودشون نیست.
    بهتره شما اون داستان رو بخونید به تمام روایت هاش و بعد در موردش نظر بدین

  3. 2008/05/31 09:49

    ari hamshahri khaneat az paibast viran ast…

    mesle yasin mimoone too gooshe….

  4. behrouz permalink
    2008/12/01 15:05

    kheyli jaleb bood man dar iran kari az dastam bar nemiyad ama agar az iran kharej besham va be ye keshvare azad beram midoonam zendegimo vagfe roshangari dar in zamine mikonam vagfe tahsil va jam avariye ettelaat va defa az hamjens gerayan

  5. پویا permalink
    2009/06/09 21:10

    سلام ممنون که به حقوق ما واقف هستید از شما ممنونم پسر 21 ساله

    • امید permalink
      2013/11/20 10:55

      سلام آقاپویا می خواستم بپرسم بچه کجایی

  6. ستیغ permalink
    2009/08/10 19:23

    ممنون. من این اصطلاح رو اینجا دیدم ولی معنیش رو نمیدونستم. خواستم از اینکه چیزی جیدید یاد گرفتم ازتون تشکر کنم.

  7. وسواس permalink
    2009/08/14 11:16

    سلام به همه دوستان – همه اونایی که همجنسگرایی رو رد میکنن علم شون کمه هم نسبت به دین 1400 سال پیش هم به علم روز-به نظر شما کسی که نابینا یا ناشنوا به دنیا میاد اون دنیا مثل شما باز خواست میشه یا با توجه به شرایطی که داره بصورت خاص ازش تکلیف میخوان.یا یه کسی که همیشه گیاه خوار هست با کسی که همیشه گوشت میخوره شما براش تفاوتی قائلید؟

  8. وسواس permalink
    2009/08/14 11:21

    از مدیر بلاگ خواهشمندم رنگ زمینه وب رو تغییر بده چشامون در اومد.

  9. 2009/08/21 02:45

    وا مصیبتا از این چند جاهل
    آزادی بی مرز غرب باعث این کثافت کاریها میشه!
    آره همه بیمار روانی هستند و این چند نفر دارای گرایش طبیعی!!!
    کثافت و بی منطقتر از شما باز خودتون که از این همه صفات خوبی که غربی ها دارن می رید اون اخلاق گوه شونو برا خودتون بر میدارید.

    • محسن permalink
      2011/05/04 09:12

      کثافت خودتی
      بی منطق هم تویی که اصلا منطق نداری
      جالبه تو که فحش میدی منطق داری ولی ما که داریم از حق خودمون دفاع می کنیم به خاطر شماها که افکارتون فسیل شده منطق دارین
      اصلا تو چرا اومدی اینجا ؟
      تو که از این چیزا بدت میاد چرا میای این جا ؟
      ورود آشغال ها اینجا ممنوعه

    • arash permalink
      2012/12/05 12:32

      این گرایش یک بیماریه دلیل نمیشه که بخوای فحش بدی
      بجای فحش دادن یه راهکار بده تا بتونن درمانش کنن

  10. یک انسان فانی permalink
    2009/08/23 08:50

    سلام، مطلبتون رو خوندم. جالب تر از همه نظرات گذاشته شده است. چقدر ما آدما طبع پست و خودخواه و خود شیفته ای داریم!!!! می دونم یه همجنس گرا چه حسی داره. من هم جنس گرا نیستم که با هام در این زمینه برخورد شده باشه ولی گاهی می خوام متفاوت باشم نه از لحاظ جنسی که از لحاظ اجتماعی. ما آدما همیشه همین طور هستیم: یه سری قوانین وضع می کنیم تا زندگیمون رو در قالب اش نظم بدیم ولی بعد یه مدت اون قوانین به یه جور تله ذهنی تبدیل می شه. اتفاقا چند روز پیش با دوستام بحث هم جنش گراها مطرح شد. اونا اعتقاد داشتن که هم جنس گراها بیمارن و باید مداوا بشن، ولی واقعا آیا اینطوره؟!!!! نه، این دنیای لعنتی همه چیزیش فریبنده است. بعد از یه مدت که افکار توی قالب ذهنی قوانین شکل گرفت ما رو به ورطه فراموشی می بره، یادمون می ره که در این دنیا همه چیز نسبیه. یادمون می ره که قوانین رو ما فقط برای شخص خودمون و به طور نسبی وضع می کنیم و از شخصی به شخص دیگه قابل تغییره. ما یادمون می ره که باید قضاوت خداگونه مون رو کنار بذاریم. چون خدا هم حتی تا وقتی ما در این دنیا هستیم هیچ قضاوتی در موردمون نمی کنه ولی امان از بنده خود شیفته خدا!!!!!!امان!
    من مسلمونم یعنی فکر می کنم باشم. می دونم دین اسلام در مورد هم جنس گرایی چی گفته. ولی مطمئن نیستم خدا در مورد این مطلب چی می گه. بهتر به عقل مون مراجعه کنیم. مسائل جنسی یکی از شخصی ترین مسائل یک فرده. به کسی مربوط نیست که هر کس چه گرایشی داره.
    به تمام افرادی که این موضوع رو تقبیح می کنن باید بگم اگه واقعا به اصول اسلام معتقد هستن و براساس اسلام این موضوع رو تقبیح می کنن اسلام چیزای مهمتری داره مثل پرهیز از دروغ و آدم کشی. بهتره به این موضوعات بچسبن تا توی مسائل خصوصی هر آدمی سرک بکشن. خدا توی آخرت-اگه آخرتی باشه- اینجور آدما رو به جرم فضولی مواخده می کنه وقتی هنوز خودشون تو لجن داشتن غوطه می خوردن. البته لابد اینجور آدما اسم این فضولی رو مودبانه می ذارن امر به معروف و نهی از منکر. ولی کدوم معروف کدوم منکر. منه چیز نسبیه! همه چیز!
    امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.

  11. 2009/09/11 13:18

    بحث وموشکافی هموفوبیابسیارجالب بود.فقط یک اشکال کوچک بررنگ وبلاگت راابرازمیکنم.ایکاش صفحه سیاه نبودتاخواندن مطلب مشکل نباشد.ویاکمی جملات بزرگتربود.بهرحال مطکئنم که مطالبت جالب است وحتماخوانندگان زیادی داری ویاخواهی داشت.بااجازه ات درصفحه بوک فیس خودم معرفی میکنم.موفق باشی.

  12. 2009/09/22 13:15

    به نظرم همجنس گرايي يک انحراف از فطرت است و سودي براي بشريت ندارد
    بايد مثل يک بمياري رواني با آن برخورد کرد و تلاش کرد تا افراد مرتبط با اين مورد که بسيار کم هم هستند نسبت به کل جامعه،‌ درمان شوند.
    اگر ازدواج کارکرهاي ظاهري و باطني مثبت زيادي دارد همجنسگرايي چيزي براي گفتن ندارد.

    • 2009/09/24 07:20

      در پاسخ به اینکه سودی برای بشریت ندارد، نخست اینکه همجنس گرایی یک صفت است و یک صفت به خودی خود نمی تواند سودمند باشد یا نه، بلکه این آثار عملی و پیامد های آن صفت است که میتواند سودمند باشد یا نباشد که در این مورد میشود سبک زندگی همجنس گرایان نه همجنس گرایی. همجنس گرا ها بشر هستند و سبک زندگی دلخواه ما برای ما این سود را دارد که از زندگی احساس رضایت می کنیم و این سود برای بشریت است، اگر فقط خود را بشر فرض کرده اید و منظور شما این است که برای جیب مبارک شما سودی ندارد بله حرف شما درست است.
      همجنس گرایی بیماری نیست، و هیچ راهی برای تغییر گرایش همجنس گرایان موثر نبوده و همه راه ها امتحان شده مضر بوده اند و بی نتیجه، آنچه باید درمان شود انحرافات اخلاقی است که به عنوان مذهبی ارائه می شود و همچنین هموفوبیا.
      در مورد کارکرد همجنس گرایی در همان قسمت نخست توضیح دادم که کارکرد سبک زندگی همجنس گرایان احساس رضایت و لذت از زندگی است.

  13. ناشناس permalink
    2009/09/25 10:51

    Khoda afarinande jahan va ensan khatare hamjensgerai ra be ensan amookhte ast va hatta dar GHORAAN dar ayate motavater be an eshare shode ast. yeki az khatarate hamjensgerai az beyn raftan nasl ensan ast, inra keh hich ensan agheli enkar nemikonad
    Yek tafakore besyar ebtedai inkehe maghad ya makhraj ke mohale dafe madfoo ast tahamol alate jensi ra nadarad va pare mishavad va rahe oboore mikrob be badan ra amade mikonad. va yek eshare digar inke esperm ya sellole jensie mard be donbale nesfe joda shodeash yani tokhmak bad az amizesh bisabrane va be soorate fetri masire lole rahem ra tey mikonad ta be tokhmak beresad.Valli yek hamjensgeraye afsordeh inha ra faramosh karde ..

    • 2009/09/25 11:02

      اول اینکه حالا انسان چه گلی به سر این جهان هستی زده که انقدر جوش بقاش رو می زنی؟!
      حالا یکی بخواد توله دنبال خودش راه نندازه جرم شده؟!
      دوم اینکه بهتره همون قرآن مورد اشاره خودتون رو قدری مطالعه بفرمایید تا بفهمید که نه اینطور که شما می گی حرفی برای همجنسگراها گفتنی داره و نه راه آنال سکس ( سکس مقعدی ) رو بسته و بد دونسته
      سوم شما جای ما برو هی بزا

      • ناشناس permalink
        2015/04/15 15:09

        اگه قراره همجنسگرایان به غریزه و فطرتشون پشت کنن تا نسل بشر منقرض نشه ٬همون بهتر که بشه

Trackbacks

  1. ننگ باد ننگ باد « پسر
  2. روز جهانی مبارزه با هوموفوبیا بر همه دگرباشان ایرانی مبارک ( هم آوا - مرز نو ) « پسر
  3. تیتر بی تیتر! 15/07/2008 « پسر
  4. Reply to a comment « Welcome to Lesbian Center
  5. کسی پرسید و … « پسر
  6. تیتر بی تیتر! 27/04/2009 « پسر
  7. حمله مرگبار به یک مرکز همجنسگرایان در اسرائیل / حمله مرگبار به یک مرکز همجنسگرایان در اسرائیل « پسر

بیان دیدگاه